یهود در انگلستان








یهود در انگلستان


در سال 1290 میلادی"ادوارد اول" پادشاه انگلستان، عده زیادی از یهودیان را به خاطر کینه جویی و خونخواهی قومی آنان و همچنین نفرت ریشه داری که انگلیسی ها نسبت به آنان داشتند، از انگلستان اخراج کرد. در همان سال عده ای از یهودیان برای نجات خود و اقامت در انگلستان به مسیحیت گرویدند."آندره موریس" مورخ انگلیسی در کتاب خود به نام"تاریخ انگلستان" می نویسد:"خانواده کرامول یکی از خانواده های یهودی بود که از ترس اخراج از انگلستان، اعلان مسیحیت کرد...،و"اولیور کرامول" که بعد ها موفق شد نهضتی را بر علیه"شارل اول" بر پا نمود و او را از اریکه قدرت به زیر بکشاند،از همین خانواده بود. او در انگلستان حکومت جمهوری اعلام کردو یکی از قوانینی که وضع نمود، رفع موانع از ورود یهودیان به انگلستان بود. او همچنین به خانواده هایی که قبلا از انگلیس اخراج شده بودند، اجازه بازگشت داد." در سال 1830 میلادی، یهودیان موفق شدند با جلب نظر عوامل قانون گذاری در پارلمان انگلستان، به حقوق کامل سیاسی دست یابند. آنان با پیروزی"بنیامین دزرائیلی" در انتاخابات،این امکان را یافتند که اولین نماینده یهودی را وارد پارلمان انگلستان کنند. چیزی نگذشت که او به عنوان نخست وزیر برگزیده شد! نفئذ یهودیان در زمان"ادوارد هفتم"پادشاه انگلستان کسی که یهودیان زیادی را پیرامون خود گرد آورده بود-به اوج خود رسید. از جمله کسانی که در این دوره پادشاه را احاطه کرده بوند،می توانبه "سر آنتون روچیلد"،که به برقراری رابطه نامشروع با دختر پادشاه مظنون بود، و"یر ارنست کسل" و همچنین افسر یهودی"گلد اسمیت" اشاره کرد که یاور مخصوص پادشاه بود و در کسوت نظامی چنان پیش رفت که به فرماندهی ستاد سپاه بریتانیا در آفریفا منصوب شد. البته ریشه این علاقه و پیوند میان پادشاه انگلیس"ادوارد هفتم" و یهودیان به زمانهای دور می رسد.آنگاه که یهودیان دریافتند که او علاقه قابل توجهی به زنا و فسق و فجور دارد، لذا کوشش کردند تا او را با زیباترین دختران خویش احاطه کنند. بدین ترتیب شگفت آور نیست که او نیز در مقام جبران، پس از تکیه بر تخت سلطنت در سال 1901 میلادی روابط خود را با آنان بیشتر نماید."ساموئل مارکس" سرپرست شهرداری لندن، دادستان انگلیس و استرالیا،حکمران مستعمره هنگ کنگ، مدیر عامل اداره پست مستعمره هند و استاندار کیپ تاون پایتخت افریقای جنوبی، از جمله یهودیانی بودند که در زمان پادشاهی ادوارد هفتم بدین مناصب مهم دست یافت. نفوذ و سلطه یهودیان در زمان "پادشاه جرج" و "ملکه مری" نیز ادامه یافت.از معروفترین کسانی که در این دوره مسولیت هایی را بعهده گرفتند، می توان "اسحاق" یهودی نام برد که به عنوان نماینده پادشاه در هندوستان منصوب شد. همچنین "دیوید لیوی" که در سال 1935 رئیس دانشگاه آکسفورد گردید و "دورین" که بازرس دانشگاه هنر های زیبا در انگلستان بود یکی از بارزترین شخصیت های یهودی که در اجرای نقشه های صهیونیسم در انگلستان نقش بسزایی را ایفا کرد،"حییم وایزمن" بود که بعد ها به عنوان اولین رئیس جمهور اسرائیل انتخاب شد.او توانست با استفاده از موقعیت شغلی خود به عنوان مدیر آزمایشگاه های دریایی انگلستان درفاصله سالهای 1916 تا 1919 میلادی کمک های شایانی به انگلیس بنماید او اسرار بمب های ناپالم و بعضی از سلاح های شیمیایی را که انگلیسی ها تصور میکردند با تجارب شخصی خود و بهره گیری از آزمایشگاه هایی که در اختیار دارند به دست آورداند،تسلیم دلت انگلستان نمود.انگلستان نیز به پاداش این خدمت خیالی پیمان "بالفور"را صادر کردکه صهیونیست ها برای اجرای نقشه های خود جهت بیرون راندن مردم فلسطین از سرزمینشان بدان استناد می کردند.در سال 1951 چرچیل اسرار داشت تا "شارویل" یهودی را به عنوان وزیر انرژی اتمی انگلستان منصوب نماید.همان چرچیلی که می گوید:"عرب به سگ می ماند که اگر او را زدی،کفشت را می لیسد." هم اکنون یهودیان 46 نماینده در پارلمان انگلستان دارند.در بخش اقتصادی نیز،یهود در انگلستان به نیروی عظیمی تبدیل شده است که از طریق خانواده "روچیلد" و "سامسون" و دیگر میلیونر های یهودی بر اقتصاد همه شهرها و بانکها و شرکت های تجاری و صنعتی شلطه یافته است.همچنین یهود بر معادن طلا و الماس و مس و نیکل در سرزمین های مستعمره انگلیس نیز مسلط شده است.علاوه بر آن موفق شده است که بیشترین سهام بانک مرکزی انگلیس را که به چاپ و نشر اسکناس مبادرت می ورزد در اختیار خود گرفته و علاوه بر آن بیشترین سهام شرکت های نفت انگلیسی را در ایران و عراق و کویت و... خریداری نماید.سر انجام شایسته است که از میلیونر یهودی "ادوارد سیو" که مالک محله های معروف "مارکس اسپنسر" است یاد کنیم که خداود در سال 1982 او را به هلاکت رساند.او سالیانه و بصورت علنی ده میلیون لیره استرلینگ به نفع اسرائیل به مصرف می رساند.او همچنین در سال 1967 داوطلبانه مبلغ ده میلیون دیگر را نیز بر مبلغ فوق افزود که به موجب موافقت مخصوص ملکه الیزابت پادشاه بریتانیا،از هر گونه نالیاتی معاف بود.

یهود در فرانسه

 









فشار صهیونیسم بر اروپا(فرانسه)


یهود پس از انقلاب فرانسه به این کشور مسلط شد انقلابی که یهود آن را تدارک دید و فرانسه را به کانون نابودی و فساد مبدل ساخت. ملت فرانسه نیز در این مسیر نابودی و اضمحلال راهی را پیمودند که این انقلاب ترسیم کرده بود. یهود برای فرانسوی ها شرایطی را مهیا ساخت که آنان در نوعی زندگی آمیخته با عیش و عشرت و فسق و فجور غوطه ور شوند. به این بهانه که تمدن باید از پاریس سرچشمه بگیرد شهر گل و گیاه شهر زینت آلات، شهر شراب های کهنه و شهر لهو و لعب و خوشگذرانی و سکس و ابتذال و هرزگی.این چنین بود که در طول کمتر از نیم قرن، یهود از فرانسه عشرتکده ای بزرگ ساخت که هر کسی خواهان کامجویی حرام بود از نقاط مختلف جهان به آن رو می آورد.بدین ترتیب بود که فرانسوی ها به سوی پوچی و بی قیدی گام برداشتند و تنها یهود بود که از این بلایی که به جان فرانسوی ها افتاده بود، بیشترین بهره برداری را نمودند. یهود بر تجارت و اقتصاد و سیاست و فرهنگ فرانسه سلطه یافت و اعمال مخرب خویش را با دقت و مهارت و استحکام به انجام رسانید. در بعد سیاسی نیز یهود به نیروی ستمگر و گردنکشی مبدل شد برای اثبات این مدعا کافی است اسامی بعضی از یهودیانی را بیاوریم که در نیمه اول قرن بیستم بر فرانسه حکومت کردند."لئون بلوم" که به نخست وزیری فرانسه نایل گردید ،"ونسان اوریول" که به ریاست جمهوری رسید،"رنه مایر" که بارها به وزارت رسید،"تورز" ر/ئیس حزب کمونیست،"مندیس فرانس"که نخست وزیر فرانسه گردید،"ژ.راوف" که بارها وزیر شد،"ژ.گرانوال" که به سفارت و حکومت مغرب رسید،"ژ.سوستیل" که به سفارت و حکومت الجزایر دست یافت،"لوی ژوکس" که سفیر فرانسه در مسکو گردید،"دانیال لوی" سفیر فرانسه در هند و ژاپن و چکسلواکی،"لیون میس" رئیس دیوانعالی کشور،"رابرت هرچی" مدیر کل تخقیقات،"و.بومگارتز" رئیس بانک فرانسه،"آدمیرال لویی کان" رئیس پیمان آتلانتیک شمالی (N.A.T.O) و"ژنرال پایلو" وزیر دفاع. آنچه برشمردیم تنها اندکی از خیل جنایتکارانی است که موفق شدند به مناصب حساس در حکومت فرانسه دست یابند و این کشور را به کشتزار یهود مبدل سازند. "فرانتس فانون" در کتاب خود،"دوزخیان روی زمین" می نویسد:"فرانسه مستعره یهود گشته است، و ما حتی مجال نداریم که فکر کنیم چگونه از سیطره اربابان یهود خود خلاص شویم".

یهودیان در در دولت بوش

 









یهودیان در در دولت بوش


پیش از جنگ های آمریکا در منطقه که با حمله به عراق شروع شد، برخی از عرب ها نسبت به این که تعداد اعضای یهودی در دولت جورج بوش کمتر از عهد دولت کلینتون است ابراز خوشنودی می کردند. (در زمان کلینتون دیوید کوهین وزیر دفاع و مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه از یهودیان سرشناس بودند). اما مدتی نگذشت که همه چیز آشکار شد و همه دانستند که این دولت بازیگران پشت پرده بسیاری دارد که در مقایسه با تاریخ دولت آمریکا بی سابقه است. بسیاری از این بازیگران یهودیانی هستند که روابط بسیار مستحکمی با جنبش جهانی صهیونیسم به ویژه لابی صهیونیست آمریکا دارند. آنان از حوادث 11 سپتامبر برای فراهم کردن زمینه جهت سیطره آمریکا بر جهان بهره بردند. جنگ بر ضد افغانستان و عراق تنها "پوسته" طرح هایی بود که آنان برای ایجاد خاورمیانه جدید به رهبری "اسرائیل" به اجرا درآوردند. نشانه های این "رهبران در سایه" در همه گفته های بوش و اقدامات وی قابل ردیابی است. برای نمونه پل ولفوویتز همان کسی است که انظار عمومی را از حل مسئله فلسطینیان و صهیونیست ها به حمله به عراق منصرف کرد، بدون آن که جهت سیاست آمریکا در مورد خاورمیانه را که تهیه آن بر عهده خود او بوده است از جنگ "صد ساله" بر ضد اسلام تغییر دهد. داگلاس فایث (سردمدار محافل صهیونیستی) معاون وزیر دفاع آمریکا همچنان عرب ها را جزئی از گروه های شر مطلق می داند که در برابر گروه های خیر مطلق از جمله "اسرائیل" قرار گرفته اند! "اسرائیل" نیز فکر می کند که تنها راه درست، جنگ با دشمنان عربش تا شکست کامل آنهاست و نباید با آنها وارد مذاکرات صلح شد. از جمله طرح های وایث، طرح راهبردی حمله آمریکا به لبنان به منظور اخراج سوری ها مانند اشغال کویت به بهانه آزادسازی آن در جنگ دوم خلیج است. نویسنده سخنرانی های رئیس جمهور در امور اقتصادی که دیوید فورم نام دارد در پشت بازهای تندروی پنتاگون قرار دارد. او عبارت "محور شرارت" را که بوش در سخنرانی خود در مورد عراق و ایران و کره شمالی بر زبان آورد، اختراع کرد. این طرح زمینه را برای ایجاد امپراتوری و یا سلطنت آمریکا در منطقه مانند امپراتوری روم، فراهم می کند. الیوت آبرامز "قهرمان ماجرای رسوایی ایران ـ کنترا" حلقه صهیونیستی پیرامون بوش را کامل می کند. آبرامز مسئول امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکاست. او از کسانی است که مخالفت خود را با روند صلح در خاورمیانه پنهان نمی کند. او استراتژی "افزایش توان نظامی اسرائیل" برای کنترل معادله زمین در برابر صلح را پیگیری می کند. ولفوویتز طراح جنگ صد ساله بر ضد اسلام در انتظار فاجعه ای مانند پرل هاربر برای سلطه بر جهانپل ولفوویتز : جنگ آمریکا بر ضد عراق مقدمه اجرای طرحی است که یکی از بازهای محافظه کار عاشق جنگ در آمریکا مدت های زیادی در انتظار آن بود. او پل ولفوویتز معاون وزیر دفاع آمریکاست. او همیشه تلاش کرده است که گزارش های نظامی خود را به بوش تحویل دهد تا به وسیله تمرکز و تأکید بر مسئله از میان برداشتن حکومت صدام حسین، او را از توجه به یافتن راه حل عادلانه برای مسئله فلسطین باز دارد. ولفوویتز به شدت علاقه مند است آمریکا را به چندین بحران بین المللی مشغول سازد و در پی آن وقت کافی را برای صهیونیست ها به منظور تحمیل سلطه خود بر فلسطینیان، فراهم کند. برخی از ناظران در آمریکا اکنون خطر مرد دوم پنتاگون برای کشورشان را احساس کرده اند. کار به جایی رسیده است که برخی از محافظه کاران نیز او را خطرناک ترین چهره در دولت کنونی آمریکا معرفی می کنند، زیرا او مواضع تندی دارد و علاوه بر آن می تواند با لفاظی از نقشه های خود دفاع و به راحتی دیگران را توجیه کند. یکی از این ناظران پل ولفوویتز و دار و دسته وی را "امپریالیست های دمکرات" می نامد. آنان اخیراً از دخالت نظامی آمریکا در سوریه و ایران برای ایجاد تغییرات در این کشورها پس از اشغال عراق سخن گفته اند. در اکتبر سال 2002م روزنامه نیویورک تایمز اخباری را در مورد ولفوویتز و دار و دسته وی منتشر کرد که در آن از فشار این افراد بر دولت بوش برای آغاز جنگ فوری بر ضد عراق سخن گفته شده است، زیرا حمله به افغانستان (سرزمین خشک و فقیر) نمی تواند جنگ جهانیی را که آنان درصدد شعله ور کردن آن هستند، آغاز کند، اما از نظر آنان عراق پله دیگری برای "جنگ بر ضد تروریسم" و "برخورد تمدن ها"ست. در این طرح دین اسلام "دشمن" معرفی شده است و باید جنگی "صد ساله" بر ضد آن آغاز شود. پس از انتشار این طرح، این افراد " گروه ولفوویتز" لقب گرفتند. این گروه در حال حاضر ایالات متحده را در همان مسیری هدایت می کنند که سیاست تندرو و افراطی و  بسیار خطرناک صهیونیست ها به آن سو در حال حرکت است. در این تفکر همه دولت های اسلامی که "اسرائیل" از آنها می ترسد، دشمن تلقی شده اند و شاید اگر دولت بوش نبود این ایده های ولفوویتز تنها یک رؤیا باقی می ماند. روزنامه نیویورک تایمز می افزاید، یکی از بخش های اصلی نفوذ این گروه شورای سیاست دفاعی پنتاگون است. 18 عضو این شورا روابط بین المللی گسترده ای به ویژه با "اسرائیل" دارند و این مسئله برای آنان این امکان را فراهم می کند که از طریق اقدامات پنهان و مانورهایی که دولت در دولت آمریکا از آن ناآگاه است تغییراتی را بر سیاست این کشور تحمیل کنند. هنگامی که ولفوویتز پسر یک دیپلمات یهودی و استاد ریاضی دانشگاه پس از جنگ 1973م به پنتاگون پیوست، اقدامات خود را که اکنون سیاست آمریکا در خاورمیانه نمونه بارز آن شمرده می شود، آغاز کرد. پل ولفوویتز در سال 1992م پیش نویس طرحی را تحت عنوان " تأثیر گذاری بر دیدگاه های جهانیان در قرن آینده" تهیه کرد. این طرخ اکنون اساس سیاست خارجی بوش پسر قرار گرفته است. در این طرح از پنتاگون خواسته شده است، "سازمان جدیدی برای جهان بنا نهد که در زیر سلطه کامل آمریکا باشد (نظم نوین جهانی یا نظام تک قطبی به رهبری مطلق آمریکا). گروه ولفوویتز پس از آن به نام گروه "طرح قرن جدید آمریکایی" شهرت یافت. در این گروه دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا و یکی دیگر از دوستان ولفوویتز یعنی ریچارد پرل که "رهبر در سایه" لقب گرفته است، نیز حضور دارند. بوش در ژوئن 2002 میلادی در سخنرانی خود در "وست پوینت" با توجه به طرح ولفوویتز، تأکید کرد، آمریکا قصد دارد قدرت نظامی خود را حفظ و با چالش ها مقابله کند. به گفته یکی از کارشناسان مسائل آمریکا "گروه ولفوویتز" به شدت تلاش می کند که ایالات متحده آمریکا را به حرکت در مسیر سیاست های جناح راست تندروی " اسرائیل" که از مهم ترین هدف های آن حمایت از " تهاجم هسته ای احتمالی رژیم صهیونیستی به کشورهای عرب" است، سوق دهد. اگر هم نتوان ولفوویتز را مزدور تمام عیار "اسرائیل" نامید، شارون و جنبش شهرک نشینان صهیونیستی که خواستار کشتن یاسر عرفات رئیس تشکیلات خودگردان و اخراج فلسطینیان از سرزمین های اشغالی هستند، امیدهای زیادی به او دارند. پل ولفوویتز معاون وزیر دفاع آمریکا یکی از 23 شخصیت یهودی حاضر در دولت جورج بوش پسر محسوب می شود. این 23 نفر عبارتند از: 1. پل ولفوویتز معاون وزیر دفاع 2. ریچارد پرل رئیس شورای سیاست گذاری و برنامه ریزی پنتاگون (او اکنون از این سمت استعفا داده است) 3. آری فلیشر سخنگوی کاخ سفید (مستعفی) 4. کین میلمان مدیر سیاست گذاری کاخ سفید5. جی لیفکوویتز دستیار معاون رئیس جمهور6. دیوید فورم نویسنده سخنرانی های بوش (مستعفی) او عبارت محور شرارت را اختراع کرد7. براد بلایکمان سرپرست تشریفات کاخ سفید8. داو زاکهایم معاون وزیر دفاع و بازرس هزینه ها9. لویس لیپی سرپرست کارگزینی اداره معاون رئیس جمهور آمریکا10. آدم گلدمان مسئول ارتباط با انجمن یهودیان در کاخ سفید11. کریس گرستین دستیار معاون وزیر امور خانواده12. الیوت آبرامز سرپرست گروه امور خاورمیانه و مسئول امور حقوق بشر شورای امنیت ملی آمریکا (قهرمان ماجرای رسوایی ایران ـ کنترا ) 13. مارک وینبرگ معاون وزیر دفاع در امور سیاسی 14. داگلاس فایث معاون وزیر دفاع در امور سیاسی( از سران صهیونیسم در آمریکا) 15. مایکل چرتوف رئیس بخش جنایی وزارت دادگستری 16. دانیال کیرتزر سفیر آمریکا در تل آویو17. کلیف سوبل سفیر آمریکا در هلند18. استیوات برنشتاین سفیر آمریکا در دانمارک19. خانم نانسی برینکیر سفیر آمریکا در مجارستان20. فرانک لافین سفیر آمریکا در سنگاپور21. رون وایزر سفیر آمریکا در اسلواکی 22. میل سامبلر سفیر آمریکا در ایتالیا23. مارتین سیلور اشتاین سفیر آمریکا در اروگوئه    برگرفته از سایت فلسطین